
تیشه به ریشههای طراوت و حیات | مروری بر انیمیشن سمپاش (The Sprayer)
انیمیشن سمپاش روایتگر دیار و سرزمینی است که در آن رویش هرگونه گل و گیاهی ممنوع است و ارتشی به نام «سمپاش» وظیفه از بین بردن و نابودکردن تمام گیاهان و حافظانشان را دارد. در این ویرانشهری که، به نظر میرسد آیندهی روشنی برای هیچ کس وجود ندراد، یکی از سربازها پس از آشنایی با یک گیاه کوچک مسیرش عوض میشود و تصمیم میگیرد تا به جای از بین بردن طبیعت و جنگ با طراوت و تازگی، حافظ و حامی آن باشد.

سیاُمین انجمن ادبی مهتاب و نخستین انجمن کارگاه «جهان های ممکن»
روز یکشنبه دوم آذر ۱۴۰۴، در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، کنار بچهها و نوجوانان علاقهمند به ژانر علمی تخیلی، در انجمن کارگاه «جهانهای ممکن» حضور داشتم. در کنار اعضای انجمن به تماشای انیمیشن کوتاه «سمپاش» (The Sprayer)، ساخته فرنوش عابدی، نشستیم و بعد هم در مورد آن کمی گفتوگو کردیم. در بخش بعدی انجمن، در ارائهام درباره ریشهها و سیر تحول و تکامل ژانر علمیتخیلی حرف زدم، از فلسفهی علم و مفهوم ابطالپذیری پوپر و نظرات چند فیلسوف علم دیگر صحبت کردم و سفر کوتاهی به زیرژانرهای مختلف علمی تخیلی داشتیم و بعد از این هم چند فیلم و سریال که خودم زندگیشان کردهام را، برای حاضران در انجمن معرفی کردم. بعد هم بخش عملی را شروع کردیم و درباره ساختن ایدهی علمی، پیامدهای انسانی و تعارضهای اخلاقی در داستان صحبت کردیم. فضا گرم و پرانرژی بود و حس کردم دوباره نوجوان شدهام و در انجمن ادبی مهتاب پای صحبتهای اساتید همیشگیام، خانم فلاح و خانم شجاعی مقدم نشستهام. برای مطالعهی خبر این انجمن در خبرگزاری رسمی کانون پرورش فکری، روی لینک های پایین کلیک کنید. پایگاه خبری کودک و نوجوان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان استان خراسان رضوی

دانشمند کوچک | ماجرای 10 جلسه پر از کشف و آزمایش
تابستان امسال (1404) افتخار این را داشتم که در گرمای طاقت فرسا و آسیب زننده و در بحبوحهی جنگ و موشک و بمب باران، دورهی دانشمند کوچک یا دانشمند کوچولو را در کانون پرورش فکری شهر کوچکم، قوچان، برگزار کنم. در طول 10 جلسه، برای بچه ها از علم و شگفتیهای آن صحبت کردم؛ بعضی از پدیدههای مهم علمی را به آنها معرفی کردم و خودم، دوباره از بچهها و طرز فکرشان در مواجهه با طبیعت و دنیای پیچیدهای و نامعلومی که هنوز چیز زیادی از آن نمیدانند، الگو گرفتم.

حرفهایی که باید به رضای 5 سال پیش میگفتم
اگر برمیگشتم به 5 سال پیش، چه کارهایی را انجام میدادم و چه کارهایی را انجام نمیدادم؟ من معمولا حرفهای توی سرم را رک و راست یا به قول غربیها و غربزدهها، to the point نمیزنم، برای همین بهرسم همیشه، وقتی حدود یک ماه پیش با علیرضا قرار گذاشتیم تا به این سوال پاسخ بدهیم و چند خطی درموردش بنویسیم، هزار جور سناریو ساختم تا چطور در نهایت جواب این سوال را واضح ندهم یا به قولی بپیچانم. مخاطب این نوشتهها را، رضای پنج سال پیش در نظر میگیرم و از این به بعد، هرچیزی که مینویسم خطاب به او و در رد یا تایید کردهها و نکردههای اوست. حرف آخر را اول میزنم رضا جان، هرکاری که کردی و نکردی نوش جانت! دمت گرم. هیچ کس حق ندارد به تو خرده بگیرد که چرا فلان کار را کردی و چرا بهمان کار را نکردی. پنج سال پیش به فراخور سن و سال، محیط و محدودیتهایت، تصمیمهایی را گرفتی و کارهایی را کردی که نتیجهاش شد چیزی که اکنون هستم. من از چیزی که در حال حاضر هستم راضیام، پس حتی اگر تصمیم اشتباهی هم گرفتی نوش جانت، احتمالا اگر من هم در شرایط تو بودم، که بودم! همان کارها





شبکههای اجتماعی